نسبت فلسفه،عقلانیت وزندگی چیست؟/مشکل فقدان روحیه پرسشگری در جامعه
تاریخ انتشار: ۲۲ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۵۱۰۲۵۶
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: یادداشتی که در ادامه میخوانید، مهدی عباسزاده عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نگاشته و برگرفته از مطالب ارائهشده در نشست علمی «مجمع فلاسفه ایران» است که در سال ۱۳۹۸ برگزار شد.
از موضوعات بسیار مهم در روزگار ما، تبیین نسبت میان فلسفه، عقلانیت و زندگی انسان است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
لازم است ابتدا سه مفهوم کلیدی این مبحث، یعنی «فلسفه»، «عقلانیت» و «زندگی» را تعریف کنیم تا بتوانیم به بحث در باب نسبت میان این سه مقوله بپردازیم؛ زیرا هریک از این سه، مشترک لفظیاند و دارای معنای متفاوتی نزد مکاتب و اندیشمندان مختلف هستند.
۱. تعریف فلسفه
هر مکتب فلسفی، بر اساس «رویکرد» یا «روشی» که به کار گرفته، تعریف خاصی از فلسفه ارائه میدهد. نزد مشائیان، فلسفه چیزی است و نزد اشراقیان، تاحدی چیز دیگر. فلاسفة تجربی، تعریفی از فلسفه دارند، تاحدی متفاوت از فلاسفة عقلی. کانت تعریف خاصی از فلسفه (متافیزیک) دارد. فلاسفة اگزیستانس، از فلسفه تعریفی دارند، تاحدی متفاوت از فلاسفة تحلیلی. پسامدرنها نیز تعریف خاص خود را از فلسفه دارند.
اجمالاً میتوان فلسفه را به «تأمل کلینگر در باب موجود و مصادیق آن: خدا، انسان و جهان» تعریف کرد. این تعریف شاید بتواند بسیاری از مکاتب فلسفی را دربر گیرد. منظور از تأمل، مطالعه و تفکر ژرف (نه سطحی) و روشمند (نه پراکنده و اقتضائی) در باب چیزی، به منظور تعیین و تبیین عالمانة ماهیت، مؤلفهها، اجزاء و جوانب مختلف آن است. تأمل به این معنا، میتواند به دانشی بینجامد که دائماً نوشونده و پیشرونده است و هرگز در یک موضع و موقف، متوقف نمیماند و پیوسته در حال بسط و گسترش است. منظور از کلینگر، این است که فلسفه به بحث در باب جزئیات و افرادِ انسان و اشیا نمیپردازد، بلکه انسان کلی و اشیای کلی را مدنظر دارد. منظور از موجود، هر چیزی است که هست یا وجود دارد (البته تفاوت موجود و وجود نزد فلاسفهای همچون ملاصدرا و هایدگر مهم است). مصادیق موجود، عبارتند از: خدا، انسان و جهان (طبیعت) که مثلث متافیزیکی را تشکیل میدهند.
۲. تعریف عقل و عقلانیت
عقل و عقلانیت نیز در مکاتب مختلف فلسفی، دارای تلقیها و کارکردهای متفاوتی است. تلقی و کارکرد عقل نزد فلاسفة پیشاسقراطی تاحدی متفاوت از دیدگاه سقراط و افلاطون درباره عقل است، چنانکه ارسطو تلقی و کارکرد دیگری برای عقل درنظر میگیرد و فلاسفة قرون وسطا نیز کارکرد متفاوتی را برای عقل قائلند. همچنین عقل نزد فلاسفة مشاء، دارای کارکرد خاصی است، غیر از کارکرد عقل نزد اشراقیون. تجربهگرایان و عقلگرایان غربی، از عقل یک معنا یا برداشت واحد ندارند. کانت نیز معنا یا برداشت خاصی از عقل دارد و و ظایف خاصی را برای آن برمیشمرد. این قبیل اختلافات در میان فلاسفة تحلیلی، اگزیستانسیالیستها و پسامدرنها نیز دیده میشود.
اجمالاً میتوان دو تلقی رایج برای عقل و عقلانیت درنظر گرفت: عقل فلسفی محض و عقل عام بشری. رایجترین تلقی از عقل فلسفی محض، همان «عقل استدلالی و برهانی» است که فلاسفة کلاسیک عقلگرا و فلاسفة اسلامی از آن بهره گرفتهاند. این عقل، بر دو قسم است: عقل نظری که به کار تأملات نظری و غیرکاربردی میآید و عقل عملی که در مسائل عملی و کاربردی مورد استفاده قرار میگیرد. اما عقل عام بشری (که از آن به فهم عام نیز تعبیر میشود)، عقلی است که «نزد همگان دارای اصول نظری فطری ضروری و قواعد عملی و اخلاقی غیراکتسابی» است. طبعاً این معنا از عقل، برای عموم مردم آشناتر است. با این حال به نظر میرسد این دو عقل کاملاً و به گونهای دقیق از یکدیگر متمایز نیستند؛ بلکه گاه لازم و ملزوم یکدیگرند.
۳. برخی از ویژگیهای عقل و عقلانیت در تشیع
متفکران شیعی اعم از فلاسفه، متکلمان، اصولیون و عرفا، عقل و عقلانیت را دارای ویژگیهای مهمی میدانند که در زیر به سه مورد از مهمترین آنها اشاره میشود:
- جایگاه عقل: عقل، حجت باطنی است، در کنار حجت ظاهری که پیامبران(ص) و معصومان(ع) هستند.
- حدود عقل: عقلانیت، یک امر تشکیکی و ذومراتب است. گاه حجیت عقل، یک حجیت مقید، محدود و مشروط است. عقل در برخی از مسائل، حجیت تام و کامل دارد و در برخی دیگر از مسائل رأساً (مستقلاً و بهتنهایی یا فارغ از وحی یا نقل)، فاقد حجیت است؛ در برخی مسائل دیگر نیز از حجیت نسبی برخوردار است.
- ایمان، به مثابه نتیجة عقل: همانطور که علم و معرفت، از نتایج عقل است، ایمان نیز از نتایج عقل و قوه مدرکه و نظام معقولات آن است. عمده متفکران شیعی، با «ایمان کور» یا ایمانی که بهرهای از تعقل و تفکر ندارد، موافق نیست. از دید آنان، «تفسیر» (فهم) ایمان و مفاد باورهای دینی یا گزارههای اعتقادی و نیز «استشهاد» (استناد) به ادلة نقلی، جز با استدلال عقلی تمام نمیشود.
۴. تعریف زندگی
تعاریفی که از سوی اندیشمندان از زندگی ارائه شده نیز بسیار متنوع است. توجه داشته باشیم که زندگی، هم زیست فردی انسان را شامل میشود و هم زیست اجتماعی او را. دین و معارف دینی، به این دو ساحت توجه کامل داشتهاند. کلیت احکام دینی، هر دو ساحت فردی و اجتماعیِ زیست انسانی را در بر میگیرد. حتی نظامات رفتاری از قبیل اقتصاد، سیاست، حقوق، مدیریت، و اخلاق با رویکرد دینی، اگرچه عمدتاً معطوف به ساحت اجتماعی زیست انسانی هستند، اما گاه سطح فردی را از نظر دور نمیدارند.
۵. نسبت فلسفه، عقلانیت و زندگی
اکنون میتوان پرسید: عقل و عقلانیت، در عرصة زندگی انسان چه نقشی دارد و فلسفه در این میان چه وظیفهای را عهدهدار است؟ در پاسخ به این پرسش میتوان به سه مبحث توجه کرد: زندگی بر طبق فلسفه، ذهن فلسفی، و مسئلهمندی.
- زندگی بر طبق فلسفه: این بحث از یونان باستان (بهویژه از زمان سقراط و افلاطون) تا کنون مطرح بوده و هر فیلسوفی پاسخی بدان داده است. بحث از نسبت فلسفه، عقلانیت و زندگی، ناظر به مرتبة زیست انسانی است. زیست انسانی، به تبع ویژگی نطق یا تعقل در انسان، طبعاً باید از مرحله و مرتبة زیست گیاهی و زیست حیوانی فراتر رود. آنگاه که انسان بر مبنای فصل ممیز خویش که عقل است زندگی کند، دارای زیست انسانی است. بنابراین، زیست انسانی نیز امری تشکیکی و ذومراتب است، چه هر فردی میتواند بر طبق درجهای از عقل و عقلانیت زندگی کند.
نزد سقراط، افلاطون، ارسطو، فلاسفة قرون وسطا و نیز فلاسفة مدرن و پسامدرن، تلقیات متفاوتی از زندگی بر طبق فلسفه وجود دارد. در جهان معاصر نیز اگزیستانسیالیستهایی مانند یاسپرس و برخی از متفکران ایرانی مانند علامه جعفری بهخوبی به این مبحث پرداختهاند.
نزد یاسپرس، وجود دارای چهار وجه یا مرتبه است: دازاین، آگاهی کلی، روح، و هستی. دازاین، همان وجود تجربی انسان است. آگاهی کلی، انسان در تکاپوی علم (تجربی) است. روح، انسان در تکاپوی یافتن پاسخ به پرسشهای فراعلمی (فلسفی) است. هستی، حقیقت انسان است، متعلَّق علم نیست، قلمرو راز و سر و ناگفتههاست، در وضعیتهای حدی و مرزی رخ مینماید و ... برترین مرتبة انسانی، مرتبة «هستیداری» است و لازمة آن، زیست فلسفی است که زیست ایدهآل است.
نزد علامه جعفری، ارتباطات چهارگانة انسان با: خدا، خود، همنوعان، و جهان، مهم است. برترین مرتبة حیات، «حیات معقول» (در مقابلِ حیات معمول یا طبیعی) است. حیات معقول باید در هر چهار نوع ارتباط فوق، تحقق یابد. حیات معقول، نگرش فلسفی و عقلانی به «حیات طیبه» در قرآن است و مبتنی بر شناخت معقول از انسان، ابعاد وجودی و استعدادهای بالفعل و بالقوة اوست. حیات معقول، زندگی آگاهانهای است که جبر زندگی طبیعی را با برخورداری از آزادی و اختیار بشری، در مسیر تکامل و تعالی نسبی تنظیم میکند و به شخصیت انسان شکل میدهد تا وارد هدف اعلای زندگی شود. این هدف، شرکت در آهنگ کلی هستی وابسته به کمال برین (خدا) است. برخی از ویژگیهای حیات معقول عبارتاند از: جلوه عالی حقیقت رو به کمال، آگاهی از حقایق هستی، رهایی از بند کمیتها، ورود به آستانة ابدیت، و ... بنابراین در حیات معقول، هم عقل نظری لحاظ شده است و هم عقل عملی.
- ذهن فلسفی: لازمة زندگی بر طبق فلسفه و زیست عقلانی، داشتن «ذهن فلسفی» است. انسان آنگاه میتواند به نحو عقلانی زندگی کند که ذهن فلسفی داشته باشد. داشتن ذهن فلسفی، نیازمند استعداد فطری، به علاوة ممارست و تمرین عقلی است. ذهن فلسفی، غیر از «فلسفهدانی» است. با این حال، فلسفهدانی کاملاً در رشد و ارتقای ذهن فلسفی مؤثر است، هرچند شاید برخی افراد وجود داشته باشند که فلسفهدان هستند، اما ذهن فلسفی ندارند.
بنابراین، در نسبت ذهن فلسفی و فلسفهدانی، چهار وضعیت متصور است: نه فلسفهدانی و نه ذهن فلسفی، فقط فلسفهدانی، فقط ذهن فلسفی، فلسفهدانی به علاوة ذهن فلسفی. به نظر میرسد وضعیت چهارم، وضعیت مطلوب است. فردی که در این وضعیت قرار دارد، میتواند بر طبق فلسفه و عقلانیت، زندگی فردی و اجتماعی خویش را سامان دهد.
- مسئلهمندی: به نظر میرسد جامعة کنونی ما قدری از وضعیت چهارم، فاصله دارد. رفع این مشکل طبعاً نیازمند هزینهکرد، فرهنگسازی و آموزش است، اما شاید مشکل اصلی جامعة ما، به فقدان روحیة پرسشگری و نداشتن مسئلة فکری بازمیگردد. لازمة داشتن ذهن فلسفی، «مسئلهمندی»، به معنای درگیری واقعی با مسئله (دردمندی)، نه به معنای «مسئلهسازی» (ایجاد مسئله به نحو تصنعی) است (به قول شاعر: مرد را دردی اگر باشد خوش است/ درد بیدردی علاجش آتش است).
از دید بسیاری از فلاسفه، انسان تا «مسئله» نداشته باشد، «پرسش» نمیکند و تا پرسش نکند، به «فلسفه» روی نمیآورد و تا به فلسفه روی نیاورد، «زیست عقلانیِ» کاملی نخواهد داشت، و تا به نحو کاملاً عقلانی زیست نکند، به «سعادت عقلانیِ» غایی نخواهد رسید.
کد خبر 5257002منبع: مهر
کلیدواژه: مهدی عباس زاده فلسفه یادداشت ترجمه تازه های نشر موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران تجدید چاپ ویروس کرونا معرفی کتاب علوم انسانی کتاب و کتابخوانی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی رونمایی کتاب کتاب انتشارات سروش نشر افق انتشارات معین عقل و عقلانیت زیست انسانی حیات معقول نظر می رسد ذهن فلسفی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۵۱۰۲۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«معلمی» بزرگترین آرزویم است
در روزگاری که اخبار متنوع و متفاوت از این سو و آن سوی جهان، ذهن آدمیزاد را به هر سو نشانه میرود، یگانه مأمنی که روح پریشان آدمی را آرام میسازد، دلالت کتاب الله و عنایات اهل بیت(ع) است و در سایهسار این دو روضه رضوان، حلاوت اطمینان و لذت آسایش عطا میکند؛ همانا که در قرآن کریم فرمود: «أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ».
در دنیای پر تلاطم ما، انسانهای بسیاری در راه عمل به قرآن، تلاشهای بیشائبهای انجام داده و میدهند و با عشقی که نور قرآن در دلشان جاری میسازد، به امر انسانی آموزش، حفظ و قرائت آیات قرآن کریم میکوشند؛ آنان در لباس معلمی با رسالتی خطیر و امانتی گرانبها و با شکیبایی، دانههای ایمان و معرفت را در دلهای پاک نونهالان، نوجوانان و جوانان این مرز و بوم میکارند و نهالهای توحید را با تعالیم حیاتبخش قرآن کریم آبیاری میکنند.
هفته بزرگداشت مقام معلم بهانه مبارکی شد تا پای سخنان خالصانه و بیریای «کریم منصوری» یکی از این انسانهای نمونه در کسوت شریف معلمی قرآن بنشینیم. نام کریم منصوری برای نسلهای مختلف جامعه ایرانی نامی شهیر و شریف را توامان تداعی میکند. تصویری با سیمایی محترم و مردانه و صدای دلنشینی که همواره از جعبه جادویی تلویزیون مهمان خانههای ایرانیان بوده است و در حقیقت با تلاوت آیات نور میزبانی ما را عهده گرفته است.
او سالهاست قرآن را سوره به سوره بر تارک قلب جامعه ایران و جهان نقش کرده است و آیه به آیه باران مفاهیم قرآن را بر شاگردان خود باریده و واژه به واژه دقایق و ظرایف معانی را بر گوش جان انسانها نوشانده است. کریم منصوری، سال 1347 در آبادان به دنیا آمد. این معلم قرآن از نوجوانی پای رحل قرآن اساتید بزرگی چون؛ علی اربابی، مهدی رکابی، سیدمحسن خدامحسینی، سیدمحسن موسویبلده و ... تلاوت قرآن را فراگرفته است. او از سال 1367 تا سال 1376 در مسابقات مختلف ملی و بینالمللی صاحب رتبههای نخست شده است و بیشک این همه مقامات او در عالم ما نیست؛ کریم منصوری به باور خواص و دیده عوام یکی از بلندپایهترین اساتید قرآنی متخلق به اخلاق فاضله است و این خلق نیکوی قرآنی در همان سلام فروتنانه آغاز گفتوگویمان جلوهگری کرد.
اهل قرآن و خبر قرآنی به نیکی میدانند او اهل مصاحبه، شهرت و گفتوگوهای رسانهای به معنای مرسوم نیست، اهل قرآن است و شهرتش را از همین عنوان شریف دریافت کرده است و نیازش به تبلیغ بیش نیست، با این وجود پاسخ درخواست ما را با مهر و ادب پذیرفت. گفتوگوی ما با استاد منصوری در بارگاه نورانی و مصفای امیرالمؤمنین علی (ع) و به مبارکی به انجام رسید. او که حالا سعادتمند به دریافت رزق معنوی از شاه مردان دو جهان مولای متقیان علی(ع) است و در قامت مؤذن و قاری حرم مطهر علوی خدمت میکند در این مکان مقدس با ادب و حوصلهای مثالزدنی به پرسشهای ما حول محور معلم قرآن و نقشهای اخلاقی او بر جهان انسانی پاسخ گفت. پاسخهایی که باید شنونده شنوای آن باشی تا صدق آن بر دلت بنشیند؛ همانگونه که بر دل و جان ما نشست. حاصل این گفتوگو را با هم میخوانیم و میبینیم:
*ضمن عرض سلام و ادب، لطفا در آغاز سخن از اساتید و معلمان خود برایمان بگویید.
خجالتزده معلمانمان هستیم که برای ما زحمت کشیدند و در حقیقت کاری برای آنها نکردیم؛ اجر آنها نزد خدای متعال محفوظ است و انشاءالله خداوند و اهل بیت(ع) یار آنها در دنیا و در آخرت باشد و سعادتمند باشند. نمیتوان از معلم تشکر کرد و تنها وسع ما این است که به نیکویی یادشان و دعایشان کنیم.
یادم میآید در دوران راهنمایی در کرمان یک معلم دینی و عربی داشتیم که هر زمان در کتاب درس به آیات قرآن میرسیدیم، بنده را مورد تفقد خود قرار میدادند و تشویق میکردند و میگفتند آیات را شما با صوت بخوانید. این موضوع خیلی برای من خوشایند بود و هر هفته انتظار میکشیدم تا این معلم بیاید و به من بگوید که این آیات را با صوت بخوان؛ تشویقهای این معلم خیلی روی من اثر گذاشت و مشوق خوبی برای من بود. همچنین استاد حاج مهدی رکابی از اساتید پیشکسوت قرآن کریم و همچنین استادان موسوی و مجتبایی از اساتیدی بودند که مرا مورد تفقد خود قرار میدادند.
آن زمان وقتی مدارس تعطیل میشد از کرمان به اهواز میرفتم و زیرنظر پسر عمویم عبدالرضا منصوری و فرزندشان حاج اسماعیل منصوری تلمذ میکردم. روخوانی قرآن را زیرنظر این دو استاد آموختم. بعدتر به بوشهر مهاجرت کردیم؛ در بوشهر با مرحوم آقای مهاجر که معاون وقت سازمان تبلیغات اسلامی بودند، آشنا شدم. بعد از آن آقای بحرانی ما را مورد تفقد، تشویق و حمایت قرار دادند. حمایتهای ایشان منجر به این شد که در سال ۶۳ به تهران اعزام شوم. در تهران وارد اردوگاه شهید باهنر شدیم. در آنجا برای دانشآموزان دورههای قرآنی و فرهنگی برگزار میکردند و من نیز دوره تجوید و آموزش روخوانی قرآن کریم را فرا گرفتم. تجوید را زیرنظر استاد سیدمحسن موسویبلده و استاد سیدمحسن خدامحسینی آموختم و به همین جهت از تک تک این عزیزان که برای تربیت قرآنی نسل ما زحمت کشیدند و ما را تشویق کردند به سهم خود تشکر و دعایشان میکنم.
*به نظر شما معلم قرآن در امر درک مفاهیم قرآنی چه نقشی دارد؟
حضور و ارتباط معلم به دلیل اینکه ارتباط نزدیکی با دانشآموز دارد، میتواند در انتقال مفاهیم قرآن و نقل تفاسیر و مفهوم قرآن مؤثر باشد؛ معلم تعلیم میدهد و این تعلیم نقش بسزایی در درک مفاهیم قرآنی دارد. معلم برای شاگرد خود مانند پدر و مادر و کلاس مانند خانه دوم است و از این جهت نقش مهمی در انس و درک مفاهیم قرآنی انسان دارد.
*از نظر شما مهمترین اثر معلم قرآن برای تربیت نسل ایمانی و اخلاقی چیست؟
مهمترین اثر یک معلم قرآن برای تربیت نسل ایمانی و اخلاقی نقل مطالب و کتابهایی است که در دسترس است و اینکه گاهی فراتر از کتاب خاطراتی را بیان و تجربیاتی را به دانشآموزان منتقل کند که قطعا در مسیر تربیت نسل خیلی مهم است. ازجمله معلمهای من که در این مسیر به خوبی عمل کردند، جناب آقای رضایی در کرمان بود. خدمتشان که میرسیدیم مطالب و موعظههایی را بیان و بعضا اشعاری را میخواندند که فراتر از کتاب درسی بود و همین موارد موجب شد تا ما با قرآن و معارف اهل بیت(ع) آشنا شویم.
*شیرینترین خاطرهای را که از معلم قرآنتان در دوران مدرسه به یاد دارید، برایمان بازگو فرمایید.
از شیرینترین خاطرههای دوران تحصیلم، سفرهایی بود که با معلمانم به نقاط مختلف کشور داشتم؛ در این سفرها معلم دینی ما، مرا با آقای زرندی آشنا و برای ایشان تعریف کرد که یکی از دانشآموزانم صدا و تلاوت زیبایی دارد؛ ایشان هم بعد از آشنایی ما را در محافل مختلف قرآنی میبردند. بین سالهای ۶۱ و ۶۲ بود که این محافل در کرمان شروع شد و اگر در محل استانداری یا اداره آموزش و پرورش کرمان برنامهای بود، مشتاقانه انتظار میکشیدم که آقای زرندی دنبالم بیایند و برای تلاوت قرآن در آن جلسه همراهشان شوم.
معلم ما به ایشان سفارش کرده بود که او یکی از دانشآموزان خوشصداست و به لطف خدای متعال در برخی از جلساتی که در شهر کرمان برگزار میشد برای اجرای تلاوت مرا دعوت میکردند. قرائت قرآن در نقاط مختلف برایم خیلی خوشحالکننده و جذاب بود و خاطرات خوبی را در ذهنم ساخت. در این محافل تشویق میشدم و از اینکه احساس میکردم یک حضور قرآنی در آن محفل و آن جلسه وجود دارد و مورد تفقد و احترام قرار میگرفتم، خوشحال بودم؛ این فعالیتها و محافل برای من تازگی داشت که همگی از برکت قرآن و معلمانی بود که مرا در این راه تشویق و مورد لطف و محبت خودشان قرار میدادند.
اگر این تشویقها نبود شاید سرنوشت دیگری پیدا میکردم؛ اما خدای متعال عنایت کرد و در این مسیر قرار گرفتم و به همین جهت خدا را شکر میکنم که این افراد را در مسیر تربیت من قرار داد. بعد از مدتی به بوشهر رفتم و در آنجا از محضر استاد عبداللهزاده تلمذ کردم و ایشان هم برای ما زحمت بسیاری کشیدند. در تهران هم به همین شکل بود و در محضر استاد خدامحسینی و استاد موسویبلده درسهای زیادی آموختم و تا زمانی که زنده هستم و نفس میکشم این اساتید را یاد کرده و دعایشان میکنم، هرچند نمیتوان قدر زحمتشان را ادا کرد، ولی دعا میکنم خدای متعال از این اساتید دستگیری کرده و حاجتشان را برآورده کند؛ امیدوارم عاقبتشان و هر حاجتی که دارند به حق امام زمان (عج) برآورده بخیر شود.
*بزرگترین آرزوی استاد کریم منصوری در مقام معلمی قرآنی چیست؟
آرزو دارم همواره معلم باشم؛ اگر به این گفته پیامبر(ص) عمل کنم که «خِیرکُمْ مَنْ تَعَلَّمَ القُرآنَ وَ عَلَّمَهُ»، یعنی بهترین شما کسانی هستند که قرآن را یاد بگیرد و به دیگران یاد بدهد و این بزرگترین آرزوی من است. معلمی که مفاهیم قرآن را تعلیم کند و به دیگران انتقال بدهد «خِیرکُمْ» میشود و این توفیق بسیار بالایی است که معلم قرآن تا پایان عمرش «خِیرکُمْ مَنْ تَعَلَّمَ القُرآنَ وَ عَلَّمَهُ» باشد. اگر ما که غیر از قرآن چیز دیگری نداریم، بتوانیم مطالب قرآن را به نسل بعدی منتقل کنیم و شرمنده پیامبر(ص) و قرآن نشویم بالاترین افتخار است.
*به عنوان کسی که یک عمر با قرآن مأنوس بوده و هست؛ زندگی قرآنی را چه نوع حیاتی میبینید؟
زندگی قرآنی واقعا قابل وصف نیست؛ آرامشی که این سبک زندگی نصیب انسان میکند، غیرقابل توصیف است. در این سبک زندگی اگر احساس خستگی و ناامیدی که طبیعت هر زیستی است، پیش آید، به قرآن مراجعه میکنیم و آرامش مییابیم. یاد اهل بیت(ع)، قرائت قرآن، تدبر در آیات قرآن و... واقعا آرامبخش است.
امام(ره) میفرمایند: اگر قرآن نبود باب معرفتالله تا ابد بسته بود و این یعنی ما اصلا نمیفهمیدیم که مذهب، مسیحیت، یهودیت و... چیست؛ اما قرآن برای ما شرح داد «کَذلِکَ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ ما قَدْ سَبَقَ»؛ اگر قرآن این مفاهیم را بیان نمیکرد ما متحیر میشدیم. قرآن باب دیگری از ابواب زندگی را برای ما باز کرد تا امتهای دیگر را بشناسیم. قرآن خبرهای قبل، حال و آینده را به انسان منتقل میکند؛ همانطور که امیرالمؤمنین(ع) فرمودند قرآن قبل را میگوید که ما عبرت بگیریم، حال را میگوید که تربیت بشویم و آینده را میگوید که امیدوار شویم و بدانیم که حساب و کتاب، حلال و حرام و قیامت وجود حتمی دارد.
قرآن سه زمان را که برای بشر مبهم است، حل کرده است؛ کسی که این مطالب را خوب درک کند دیگر احساس پوچی، ناامیدی و خستگی نخواهد کرد، چراکه میداند هدف درست است، خدایی در کار است که همه چیز را میبیند و میداند. ما هر روز در نمازمان «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَه» میگوییم؛ این یعنی خدا میشنود و بیناست؛ پس برای ناامیدی و خستگی جایی باز نیست. انسان باید همیشه فعال باشد، تلاش کند و ناامید نشود. خداوند «ارحَمُ الرّاحِمینَ» است.
خدا بندگانش را امتحان میکند؛ گاهی میدهد و میگیرد، گاهی میگیرد و میدهد؛ من باید بدانم که امتحان خدا هم در دادن و هم در گرفتن است و فکر نکنم اگر زمانی مزیتی به من دادند یا چیزی را از من گرفتند نباید مغرور یا ناامید شوم. بدانم که مورد امتحان خداوند قرار میگیرم و خود را نبازم، تکبر نکنم و از آن طرف هم نزد هرکسی سر خم نکنم و به خاطر اینکه مقداری مال دنیا را به دست بیاورم دین و ایمانم را از دست ندهم. البته انسان باید تلاش کند و ناامید نشود. امید به خدا داشته باشد چراکه او «ارحَمُ الرّاحِمینَ» است و انشاءالله عنایت میکند.
*به نظر شما برای انس بیشتر با قرآن باید چه راههایی را که تاکنون نسبت به آنها کم توجه بودهایم در پیش بگیریم؟
عوامل مختلفی در این موضوع دخیل است که انسان بیشتر با قرآن انس بگیرد؛ اولین چیزی که مانع میشود ما به قرآن نزدیک نشویم، مصیبت بزرگ گناه کردن است. گناه، چون ظلمت و بنبست و قرآن نور است و این ظلمت با این نور سازگاری ندارد. پس اگر زمانی خدای ناکرده گناهی صورت گرفت، سریع با اشک، ناله و توبه آنها را پاک کنیم و راه را برای فهمیدن قرآن و نزدیکی به آن باز کنیم. خود ما باعث میشویم که به علت تخلف و اشتباهاتی که میکنیم به قرآن رو نکنیم. باید تا میتوانیم از گناه فاصله بگیریم.
ازجمله عوامل گناه دوست، همسایه، همسر و همنشین بد است. همه اینها در گناه دخیل است. لذا باید در اینکه شاکله زندگی ما چطور تشکیل شود، سرشت ما چگونه رقم بخورد، یعنی در انتخاب همنشین، همسر و همکار دقت کنیم. در دیدن هر فیلمی یا خواندن هر کتابی و... باید دقت کنیم، همچنین نسبت به غیبت، تهمت و هدر رفت زمان حساس باشیم. همه این موارد در تکدر روح دخیل است؛ روح که مکدر شد، به نور نزدیک نمیشود و اقبال آنچنانی ندارد.
باید تلاش کنیم که شامل این روایت نشویم که پیامبر فرمود: «سیَأتی زَمانٌ علی اُمَّتی لا یَعرِفُونَ العُلَماءَ إلاّ بثَوبٍ حَسَنٍ، و لا یَعرِفُونَ القرآنَ إلاّ بصَوتٍ حَسَنٍ، و لا یَعبُدُونَ اللّه َ إلاّ فی شَهرِ رَمَضانَ، فإذا کانَ کذلِکَ سَلَّطَ اللّه ُ علَیهِم سُلطانا لا عِلمَ لَهُ، و لا حِلمَ لَهُ، و لا رَحمَ لَهُ» یعنی به زودی زمانی بر امّت من بیاید که علما را جز به لباس نیکو نشناسند و قرآن را جز به صدای خوش و خدا را جز در ماه رمضان عبادت نکنند. پس، هرگاه چنین زمانی فرا رسد، خداوند فرمانروایی بر آنان مسلّط گرداند که نه علم دارد و نه بردباری و نه رحم. باید تلاش کنیم که همیشه انسان در مقابل خدای متعال کاسه گدایی بگیرد. چون ما بنده هستیم و تا گدایی نکنیم، چیزی به ما نمیدهند. باید همیشه ناله و انابه کرد. انسان باید امیدوار باشد هرچند در روند طبیعی زندگی مسایل خوشایند، ناخوشایند و مصیبتهایی وجود دارد و زندگی همیشه روال عادی ندارد؛ دنیا بالا و پایین، شیرینی و تلخی دارد. باید انسان صبر کند، ناامید نشود و در عین تلاش، امید داشته باشد.
*بهترین شاگرد مکتب قرآن از نظر استاد کریم منصوری کیست؟
بهترین شاگردان مکتب قرآن «اهل بیت(ع)» هستند. اهل بیت(ع) مثل قرآن نور هستند؛ ما میگوییم قرآن نور است اما اگر با اهل بیت(ع) هم ارتباط برقرار کنیم، همینطور عنایت میکنند؛ هرقدر ما از گناه فاصله بگیریم، خالص و صادق باشیم و در عمل، نهان و در آشکار و همچنین در افعال خالص و صادق و یک رنگ باشیم، اهل بیت(ع) نیز به ما عنایت میکنند.
آقایی چله گرفته بود که امام زمان(عج) را ببیند؛ بعد از چند وقت به او گفتند تو خوب باش خودمان سراغ شما میآییم. انسان اگر خوب باشد اهل بیت(ع) عنایت میکنند؛ حتی اگر مستقیم هم نباشد با یک سری عوامل عنایت خودشان را نشان میدهند. ایشان شیعیان خود را رها نمیکنند. اگر فرستنده درست است باید گیرنده را درست کرد. فرستنده همان خدا و اهل بیت(ع) هستند و من به عنوان گیرنده باید خودم را درست کنم که بتوانم از فیض آنها استفاده کنم.
*توصیه استاد کریم منصوری به علاقهمندان ساحت فهم قرآن چیست؟
توصیه بنده این است که ناامید نشوند، راه خودشان را ادامه دهند، تفسیر قرآن بخوانند. قرآن را حفظ کنند چراکه لذتی که در حفظ است در قرائت نیست. اگر قرآن را حفظ و در طول عمرشان از آن استفاده کنند، زندگی خود را تضمین کردهاند. در این مسیر ناامید نشوند. استاد خویی در 90 سالگی و در نهایت امید، قرآن را حفظ کردند. لذتی که در حفظ است در قرائت نیست و لذتی که در تفسیر است در حفظ و قرائت نیست و در نهایت لذتی که در عمل به قرآن وجود دارد در هیچکدام از این موضوعات دیگر نیست.
ما باید به جایی برسیم که قرآن را در عمل وارد زندگی خودمان کنیم، آن زمان دیگر انسان لذت قرآن را میچشد و حس میکند که در هر راه و کاری که انجام میدهد، زندگیاش شیرین میشود و این به هیچ وجه قابل وصف نیست. مشکل در خودمان است. هرقدر خودمان را اصلاح کنیم، قرآن و اهل بیت(ع) فیضشان را بیشتر به ما میرسانند.
*کریم منصوری از نظر شما چگونه شاگردی برای مکتب قرآن است؟
شاگرد ناقص، خطاکار و غافل و هرچه که هست عنایت خودشان است؛ در غیر این صورت من در خور آن نیستم که خود را شاگرد مکتب قرآن حساب کنم. خودم هنوز غافل، محتاج و ناقص هستم. تا زنده هستم، همیشه امیدوار به رحمت الهی هستم و انشاءالله خدا حسن عاقبت بدهد که خیلی مهم است. ممکن است انسان با یک امتحان، عاقبت به شر شود. انسان باید از خدا بخواهد، توسل کند، انابه کند تا عاقبت بخیر شود و بتواند الحق بالصالحین برای آن محقق شود.
*بزرگترین مشکل فعالیتهای قرآنی را در کشورمان چه چیزی میدانید؟
این سؤال جوابهای متعددی دارد؛ اینکه مشکلات چه چیزهایی هستند، سؤالی است که باید مسئولان پاسخ آن را دهند. از مسئولان درخواست میکنم، راهها را باز کنند تا مردم بتوانند با آنها ارتباط بیشتری برقرار کنند؛ موانع را بردارند و محدود کنند. شاید نتوانند همه موانع را بردارند، اما قطعا میتوانند کاری کنند که صدای مردم به آنها برسد.
گاهی مردم نیازهایی دارند و میخواهند بیان کنند، اما کسی نیست این نیازها را به مسئولان برساند، امیدوارم آنها نیز درصدد اصلاح و جبران برآیند.
و سخن پایانی شما...
هفته معلم را تبریک میگویم، هر چند این روز مبارک، همزمان با شهادت استاد مطهری است و ای کاش همزمان با تولد ایشان این روز را جشن میگرفتیم؛ البته درست است که ایشان به فیض اکمل رسیدند، اما اگر تولد شهید مطهری را برای این روز انتخاب میکردیم، شاید بهتر و مناسبتر بود. روز معلم روز رحلت این بزرگوار است. ایشان در نجف از محضر امام(ره) استفاده کردند و شاگرد صادقی برای ایشان بودند. پس از اینکه به تهران تشریف آوردند، همچنان یار امام راحل بودند. در تهران با غربت آن زمان بالاترین امتیاز و اعتبار را نزد ایشان داشتند تا جایی که امام خمینی(ره) پس از شهادت ایشان فرمود: «مطهری پاره تن من بود» و این یعنی تالی تلو(تابع) امام(ره) بودند؛ انشاءالله درجاتشان متعالی باشد.
گفتوگو از محسن مسجدجامعی
منبع: ایکنا (خبرگزاری بینالمللی قرآن)